خوش اخلاقی گاهی در طبیعت و سرشت کسی وجود دارد که نعمتی بزرگ است و شکرش واجب. بسیاری از کودکان از همان اوان کودکی صفاتی همچون صبور بودن، قانع بودن، و آرام بودن را از خود بروز می دهند اینها کسانی هستند که خوش خلقی را بدون زحمت از راه طبیعت و ژنتیک به دست آورده اند. اما بسیاری نیز هستند که طبیعت تند و آشفته ای دارند این افراد برای بدست آوردن خوش اخلاقی باید زحمت بکشند.

 

. صبر و استقامت، مدارا و فرو بردن خشمشان را تمرین کنند. بدیهی است که خوش اخلاقی از سوی این افراد ارزشمندتر و با فضیلت تر است. این تفاوتها نزد خداوند پوشیده نیست و خدای بزرگ به کسانی که برای بدست آوردن اخلاق نیک تلاش می کنند، اجر می دهد. اسحاق بن عمار  از امام ششم علیه السّلام نقل می کند كه میفرمود: اخلاق بخششى است از جانب خدا كه او را به كسى كه میخواهد میدهد بعضى از خوى‏ها طبیعى و جزء سرشت و بعضى از آن مربوط به تصمیم و تمرین است. عرض كردم كدام یك از این دو نوع با ارزش‏تر است؟ فرمود آن كس كه با تصمیم و اراده خود اخلاقى را كسب میكند برتر است چون كسى كه خوى و اخلاقى در سرشت و طبیعت او است غیر آن روش را نمیتواند داشته باشد ولى آن كس كه با اراده خود روش نیكى را اتخاذ مینماید بر خلاف طبع خود مشكلات اطاعت را تحمل میكند و صبر مینماید پس او برتر است.

(بحارالانوار، ترجمه ج 67 و 68، ج‏2، ص 381)

نرم بودن به معنای سختگیری نکردن و آسان گرفتن است که نیاز به طرز فکر درست دارد. علت بسیاری از سختگیری های ما اندیشه های غلط و باورهای نادرست ما از زندگی و توقعات بالای ما از دیگران است. تواضع، فروتنی و آسان گرفتن امور دنیا می تواند تاثیر زیادی در خوش اخلاقی ما داشته باشد.

آرامش، نیز عامل مهمی در نرمش ما در برابر اطرافیان ما دارد کسی که آرامش ندارد نمی تواند خوش اخلاق بماند بسیاری از اوقات، جدال و مشاجرات بیهوده ما، محصول اضطرابی است که به دلایل مختلف تحمل می کنیم. معمولا وقتی قرار است یک مجلس مهمانی برپا کنیم با همسر و فرزندانمان دعوا می کنیم. اگر بنا باشد به مسافرت برویم یکی دو روز قبل از سفر اخلاق خوبی نداریم و

به هر حال اضطراب وجود دارد؛ باید یاد بگیریم که در حین اضطراب، خودمان را کنترل کنیم و همواره توجه داشته باشیم که نا آرامی از درون ما سرچشمه گرفته، پس اگر تحمل کنیم و آن را به دیگران منتقل نکنیم، به آرامش یافتن خودمان هم کمک کرده ایم. ما می توانیم اضطراب و احساسات منفی را در درون خود پنهان کنیم و در اعمالمان بروز ندهیم و خوش اخلاقی را با تمرین بدست آوریم. احساسات بد تا زمانی که در اعمال ما بروز نکنند و در محدوده اختیارات ما نباشند، مسئولیتی را متوجه ما نمی سازند

تطیب کلامک: کلام پاکیزه نیز سبب خوش خلقی است بخش بزرگی از اخلاق هر کسی مربوط به طرز سخن گفتن اوست. انسان حسود، پست، فتنه گر و . هیچگاه نمی تواند خوش اخلاق بماند زیرا نمی تواند با بزرگواری و با محبت سخن بگوید.

چهره خوب و بشاش داشتن هم در روایت از علامات خوش خلقی معرفی شده است. حقیقتا نوع ارتباط عاطفی ما با دیگران به حالت چهره ما در هنگام برخورد بستگی دارد. چهره ای که مزین به تبسم باشد، علاقه، حوصله و نشاط را نشان می دهد. چهره و حالت پیامبر خدا در هنگام برخورد با مردم به گونه ای بود که هر کسی با آن حضرت دیدار می نمود گمان می کرد عزیزترین فرد نزد رسولخدا است بدون این که آن حضرت با زبان، ابراز محبت کند


پرسش مهر 96-97

رعایت ادب و نزاکت در برابر معلم از جمله وظایف بسیار مهم و اساسی نوجوان است. او باید در مراحل مختلف، از آغاز ورود معلم به کلاس تا پایان ساعت کاری مدرسه در طول سال و حتی سال های بعد، مقام او را پاس دارد و از انجام هر کاری که با شأن و منزلت معلم ناسازگار است و به نحوی او را تضعیف و یا خدای ناکرده تحقیر می کند، خودداری نماید.

 

امور مورد نظر در این زمینه فراوان است. ما در این قسمت به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

الف) حاضر شدن در کلاس درس پیش از حضور استاد و آماده شدن برای استقبال از او;

ب) بلند شدن هنگام ورود استاد به کلاس و یا فرستادن صلوات;

ج) مخاطب قرار دادن استاد با الفاظ مناسب; مانند: شم، فرمودید، آق، استاد;

د) آراستن ظاهر به هنگام ایستادن در مقابل معلم و یا گوش دادن به سخنان او و پرهیز از امور ناشایست; مانند: تکیه دادن، آستین ها را بالا زدن، انگشت در بینی کردن، دست زدن به پهلو هنگام ایستادن، به این سو و آن سو نگاه کردن هنگام گفت وگو با استاد، دهان باز کردن و خمیازه کشیدن، با دکمه های لباس بازی کردن، به صدا درآوردن انگشتان دست، پرت کردن آب دهان و یا بینی به بیرون، آروغ زدن و غیر آن;

هـ) اجازه گرفتن برای ورود به جلسه خصوصی استاد;

و) استفاده نکردن از کلمات تحقیرآمیز و متداول بین مردم; مانند: فهمیدی، چته، شنیدی، مرد حسابی;

ز) صدا نکردن استاد از راه دور;

ح) پیش دستی نکردن در پاسخ به پرسش های دیگران از استاد;

ط) هنگام همراهی با معلم،جلوتر از او راه نرفتن.8

در زمینه حقوق معلم و آدابی که باید در برابر او رعایت کرد، حدیث جالب و آموزنده ای وجود دارد که در پایان این بخش آن را با هم مرور می کنیم:

امام صادق(ع) فرمود: حضرت علی(ع) می فرمود: (از حقوق معلم این است که زیاد از او نپرسی، لباس او را نگیری، هنگامی که بر او وارد می شوی و نزد او عده ای نشسته اند، بر همگی یک سلام بدهی و بر او یک سلام خصوصی، در مقابل او بنشین، پشت سر او منشین، با چشم و دست به او اشاره نکن، در مقابل او مگو که فلانی چنین گفت و فلانی چنین [اقوال و نظریه های مخالف را نزد او ذکر نکن و به رخ او نکش]، با نشستن زیاد نزد او، وی را ملول و خسته نساز، زیرا معلم در مَثَل همانند نخل باروری است که باید منتظر بمانی تا میوه ای از او فرو افتد [و تو از آن بهره مند شوی] مقام عالم از روزه دار شب زنده دار و مجاهد فی سبیل الله برتر است.)9

شایسته است در این جا یادآور شویم: نوجوانی که پایبند به رعایت حقوق معلم و آداب آن است، انتظار دارد که وی نیز به وظایف خطیر خود در برابر شاگرد عمل کرده و زمینه را برای رشد و بالندگی او فراهم سازد.

با فروتنی و تواضع و مهرورزی به دانش آموز و بذل علم و دانش و رعایت مساوات در توجه و محبت به شاگرد و پرهیز از تبعیض بین افراد در آرایش کلاس و یا نگاه کردن به افراد و یا صدا کردن آنان که موجب دلسردی و بی علاقگی دانش آموز به امر تحصیل و یا سوءظن او به معلم خواهد شد، همانند پدری مهربان در راه گسترش علم و دانش و تعمیق اطلاعات و کسب مهارت ها و نوسازی رفتار و در نهایت سعادت و خوش بختی او تلاش کند.


پرسش مهر 96-97

جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد:

"فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛

آن ها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش .

آن ها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند.

عشق خود را بر آن ها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آن ها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است.

جسم آن ها را در خانه خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ *فردا* زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آن ها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد.


پرسش مهر 96-97

تعريف رشد :

دانشمندان ،تغييروتداوم درزندگي را رشد مي نامند .به نظر آنها ،رشد يعني تغييراتي که به طور مستمردرطول زندگي ارگانيسم ،از لحظه ي انعقاد نطفه تا لحظه ي مرگ به وجود مي آيد (گنجي ، 1379 ، ص 28 ).

تعريف رشد از ديدگاه روانشناسان رشد :

از اين ديدگاه تعريف رشد عبارت است از تغيير درساخت بدني ،عصبي ، رفتار و نشانه هاي ويژه ي شخص که همه به ترتيب بروز مي کنند و در حد معقولي باثباتند (ياسائي ،1377، ص 11).

چند گونگي رشد :

به طور کلي رشد بر دو گونه است :يکي رشد طبيعي و ديگري رشد محيطي (پارسا ، 1375 ، ص 26 ).
چند گونگي رشد از جهتي مربوط به وحدت شخصيت است .
کودک به عنوان يک کل يا واحدي که جنبه هاي گوناگون دارد ،درمعرض رشد و دگرگوني تدريجي واقع مي شود .بنابراين ارتباط هرجنبه از شخصيت کودک را بايد با کل شخصيت و جنبه هاي ديگر او در نظر گرفت .
رشد طبيعي به غدد جسمي و عصبي کودک سر و کار دارد .
رشد محيطي به نوبه ي خود داراي جنبه هاي گوناگون است و به صورت رشد عقلي ، هيجاني يا عاطفي ،اخلاقي ،اجتماعي ، ديني و هنري نمايان است ( همان منبع ، ص 26).
در اين پروژه بيشتر مبحث رشد اخلاقي مورد نظر مي باشد .

رشد اخلاقي :

رشد اخلاقي ،تحت تاثير ميزان علاقه ي کودک به معيارها و ارزشهاي معمول ، ارتباط بسياري با رشد و تکامل اجتماعي دارد .
از سوي ديگر به رشد ديني و ميزان علاقه وي به آداب و رسوم و واکنشهاي او در مقابل خيرو شر وابسته است (باهنر ،1378 ، ص 51 ).

مفهوم اخلاق در روانشناسي :

مفهوم اخلاق در روانشناسي به عنوان يکي از مفاهيم کليدي مي باشد .اين مفهوم به يک سلسله ارزشها و باورهاي دروني اطلاق مي شود که به عنوان يکي از عوامل مهار کننده عمل مي کند .به اين ترتيب وجدان از يک قضاوت ساده نسبت به درست و نادرست فراتر مي رود و به مقام تشخيص و به کار بستن اصول ، تکاليف و قوانين اخلاقي مي رسد .(کديور ، 1378 ، ص14).

مفاهيم اخلاقي :

مفاهيم اخلاقي در جوامع و محيط هاي مختلف ارزشهاي متفاوت دارد و حتي در يک اجتماع نيز مفاهيم اخلاقي در بين طبقات مختلف ارزشهاي متفاوتي دارد. جنسيت نيزدراين مورد مؤثراست ،به طوري که ارزشهاي اخلاقي ميان دو جنس زن و مرد متفاوت است .
کودک در آغاز ارزشهاي اخلاقي را در خانواده مي آموزد و پس از ورود به اجتماع و قرار گرفتن در گروههاي مختلف با ارزشهاي گوناگون مواجه مي شود و همين امر اغلب او را دچار تضاد و دو دلي مي کند .درنتيجه گاهي اوقات ارزشهاي اخلاقي قبلي را تغيير مي دهد .مثلاً مفهومي را کودک در خانواده آموخته است و آن را خوب مي داند ،درحالي که همين مفهوم در گروه همسالان و در محيط آموزشگاه ارزش ديگري دارد (مقدم ، 1366 ، ص 32 ).


پرسش مهر 96-97

ادب چیست؟

قال علی(ع) :" لا دین لمن لا ادب له "

حضرت می فرمایند: " کسی که ادب ندارد ، دین ندارد ."

این حدیث بیانگر این است که، اسلام چقدر به ادب اهمیّت می دهد و جایگاه ادب در مبانی دین اسلام چقدر رفیع می باشد ، بطوری که در احکام نماز می بینیم ، که اگر کسی در حال نماز سلام کند ، باید جواب او را باسلامٌ علیکم بدهیم و گرنه برایمان گناه می نویسند

 

 

از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است، حتی بالاتر از ثروت و سرمایه است .ادب را جایگاه رفیعی در قاموس انسانیت است، که حکایت از اهمیت بسیار آن در راستای ساختار ابعاد درونی و بیداری روحی انسان دارد.در بر خورد ها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی رسد. باید آن را آموخت، به کار بست تا روابطی سالم و احترام آمیز و پایدار میان افراد حاکم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهی تعریفی ناشناخته و حدّ و مرزی مبهم دارد. ازاین رو مناسب است که بر مفهوم و جایگاه و شرایط آن، تأملی مجدد داشته باشیم و بدانیم که به راستی «ادب چیست؟»

ادب چیست؟

این صفت که سر مایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایه ها یی استوار است؟ آیا یک خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی است؟ رمز اینکه انسان ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟

ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟
وقتی سخن از«ادب» به میان می آید ، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون خویش (از کوچک و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر می آید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و . مربوط می شود.
ادب، هنری آموختنی است. می توان گفت:«ادب، تربیت شا یسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.

دوست داری با تو چگونه رفتار کنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینکه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنحیده می شوی؟ مگر نه اینکه دوست داری در جمع مردم، مورد تکریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یکی از نکات مهم مربوط به معاشرت، آن است که آنچه را درباره خود نمی پسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در کار دیگران زشت می شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از کارهای ناپسند دیگران انتقاد می کنی، همان کارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب کردن» است و کسی به این موهبت دست می یابد که از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد.

این سخن بلند علویّ را هم در این زمینه بخوانیم که فرموند :
«افضل الادب ان یقف الانسان علی حده و لا یتعدیّ قدره»
برترین ادب، آن است که انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودی خود یک ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین هم برای فرزندان هم برای اولیاء که تربیت کننده آنانند.
ادب در هر که و هر کجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می کند.

ادب، خودش یک سرمایه است و هر سر مایه ای بدون آن بی بهاست.
ادب مدالی است بر سینه صاحبش که چشمها و دلها را خیره و فریفته می سازد .
ادب آراستگی هر چیزی به چیزی است ، آن گونه که علم ، با حلم آراسته می گردد و شجاعت، با گذشت و عفو زینت می یابد
 و ثروت ، با انفاق و بخشش ارزش پیدا می کند، حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگی و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشی سطحی بر چهرهای زشت است. این سخن حضرت علی(علیه السلام) است که:
«لاشرف
معسوءالادب»؛
با بی ادبی؛ هیچ شرافتی نیست.
کسی که بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می یابد.ادب حتی نسب و تبار نامناسب را هم می پوشاند.

کلام امیرالمؤمنین( علیه السلام) چنین است:
«حسن
الادبیسترقبیح النّسب» -  زیبایی ادب ، زشتی نسب را می پوشاند .


پرسش مهر 96-97

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی موجوده پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان دنیای از خوشمزه ها آرشام رنگ تولید کننده رنگ های ترافیک دلهای بیقراران آموزش برنامه نویسی مشاوره کسب و کار و کاریابی کاردوک